

حمایت ویژه آستان قدس رضوی از انتشار آثار پرمخاطب به قلم بانوان نویسنده؛
«کلر ژوبرت»؛ بانوی نویسندهای که اندیشههای دینی جوهر اصلی قلمش شد
کلر ژوبرت در سال ۱۹۶۱ میلادی (۱۳۴۰خورشیدی) در پاریس متولد شد. پدرش اهل هنر، نقاش و کندهکار بود و مادرش پزشک. دوران کودکی آرامی را در خانوادهای متوسط و تحصیل کرده با سه برادر کوچکتر از خود گذراند. در کنار بازیها و شیطنتهای کودکانه، عاشق کتاب خواندن بود. به نقاشی و کاردستی هم علاقه فراوانی داشت. از کودکی عاشق نوشتن و داستانپردازی بود، اما فکر نمیکرد روزی قادر باشد داستان نویس شود. خانم ژوبرت در خانوادهای مسیحی کاتولیک بزرگ شد و در اینباره میگوید «پدر و مادرم نگاه منتقدانهای به کلیسا داشتند؛ اما من با عشق به حضرت عیسیg رشد کردم. در سن نوجوانی، سؤالات و شبهات بسیاری در ذهنم شکل گرفت، از جمله در مورد تثلیث. این امر باعث شد با تناقضها و تحریفهای مسیحیت مواجه شوم و به تدریج از آن فاصله بگیرم. چند سال بعد، به لطف خداوند، با توحید زلال اسلام آشنا شدم و پس از مدتی تحقیق و مطالعه، در نوزده سالگی تصمیم گرفتم مسلمان شوم».
او که پیش از آن فکر میکرد اسلام دینی مختص عربهاست، حالا به این نتیجه رسیده که «با مسلمان شدن نه تنها میراث پیامبران پیشین و به خصوص حضرت عیسیg را به دور نمیاندازم؛ بلکه قدم به جلو برمیدارم و دین قبلیام را اصلاح و کامل میکنم».
خانواده ابتدا از این انتخاب بسیار متعجب شدند، اما دو امر مهم باعث شد با مسلمان شدن کلر کنار بیایند تغییری که در رفتار او میدیدند و احترام دو چندانی که به خاطر اهمیت این امر در اسلام به والدین خود میگذاشت و دوم دریافت اینکه تمامی انبیاء الهی از جمله حضرت مسیحg مورد تأیید دین اسلام هستند.
کلر مدتی بعد با دانشجویی ایرانی ازدواج کرد، سپس به ایران آمد و مقیم تهران شد. در آنجا تحصیلات خود را ادامه داد. او لیسانس علوم تربیتی و فوق لیسانس ادبیات کودکان و همچنین تحصیلات حوزوی دارد. پس از به دنیا آمدن فرزندانش، به جستوجو و خواندن بهترین کتابهای کودک به زبان فارسی و فرانسه برای آنها پرداخت تا هرچه بیشتر به مطالعه علاقهمند شوند. وی چنین علاقهای را ثروتی بزرگ میداند و کتاب خواندن برای کودکان را حقی میداند که آنها بر گردن والدین دارند. این دغدغه باعث شد که خود او نیز خیلی زود عاشق ادبیات
کودک شود. این علاقه باعث شد کلر شرکت در چند کارگاه داستان نویسی و مطالعه کتابهای نظری، نویسندگی و تصویرگری را همزمان آغاز کند. او در این باره میگوید «در ابتدای کار، راهنماییها و نقدهای نکتهسنج و تشویقهای شادروان استاد بزرگوار نادر ابراهیمی، چراغ راه من بود و خودم را بسیار مدیون ایشان میدانم». ژوبرت به دو زبان فارسی و فرانسه، تنها برای کودکان مینویسد. اولین اثر فارسیاش به پیشنهاد و ویرایش استاد محمدرضا سرشار در سال ۱۳۷۵ به چاپ رسید.
اولین اثرش به زبان فرانسه نیز در سال ۱۳۷۷ در پاریس منتشر شد. از سال ١٣٨٨ همکاری با نشریات کودکان را آغاز کرد. مدت ۸ سال عضو گروه کارشناسی داستان رشد نوآموز بود و با مجلات سروش خردسال و کودک، دوست خردسال، پوپک، نبات و گاهی نشریات کودک دیگری همکاری داشته است. این همکاری و شرکت در جلسات نقد داستان باعث شد از انزوا بیرون بیاید و خیلی بیشتر و جدیتر بنویسد. آثارش عمدتاً داستانهای تخیلیاند برای مخاطب کودک و خردسال که مضامین دینی و اخلاقی یا مربوط به مهارتهای زندگی دارند.
ژوبرت در حال حاضر همچنان به داستاننویسی و تصویرگری مشغول است و در کنار آن تلاش میکند نویسندگان نوقلم را همراهی کند. او در سال ۱۳۹۵ با تعدادی از بانوان نویسنده، کانون «مداد خیال» را در کتابخانهای در شرق تهران تأسیس کرد تا در جلسات هفتگی، به بررسی داستانهای اعضا برای مخاطب کودک پرداخته شود.
موفقیت آثار «ژوبرت»
در ارتباط موثر با مخاطبان کودک
تلاش و جستوجو در واژگان و مترادفات آنها باعث تسلط روزافزون او در زبان فارسی شده است، به نحوی که وقتی داستان فارسی مینویسد، به همین زبان میاندیشد. گاه کلمات هر دو زبان فرانسه و فارسی و تواناییشان در انتقال یک معنی واحد را با هم مقایسه میکند و از این مقایسه به دریافتهای تازه و مهارت خاص در توصیفات به زبان کودکان میرسد. ارتباط خوبی که آثارش با مخاطبان کودک برقرار کرده، گواه موفقیت او در این زمینه است.
ژوبرت بزرگسالی است که باز دنیای کودکی را تجربه میکند و مینویسد. «بازگشت به حس کودکی، کودکوار زیستن است و نه کودکانه زیستن؛ با اتصال به این درونمایه سیال و مواج است که حس شهودی و نگاه معصومانه به جهان به تعالی میرسد. ورود به دنیای کودک درونی، کشف خویش بالنده و بازآفرینی فردیت ممتاز و هستی درونزاست». او که کودکی پر از سوال داشته است، از مفهوم خداوند تا طریقه ارتباط با او، در پی یافتن زیباترین و در عین حال موجه و منطقیترین رابطه معنوی با پروردگار در ۱۹ سالگی با مطالعه و تحقیق فراوان، دین اسلام را میپذیرد. کودکی ژوبرت در خانوادهای سالم، فرهنگی و مذهبی مسیحی، در فرانسه گذشت. آنچه هویت او را میساخت، نه آدابو رسوم جغرافیایی یا مذهب او که روحیه پرسشگر و منطقی او بود. همان هویت پویا و جستوجوگر که امروز در داستانهای او نمایان است. «لینالونا» خود اوست که از سرزمینی دور میآید تا راه دوست داشتن و دوست داشته شدن واقعی را پیدا کند.
حجاب را کشف کردم
ژوبرت در مراسم جشن امضای این کتاب با عبارتی ساده و صادقانه ابراز کرد «من حجاب را کشف کردم و احساس کردم که در حجاب دیده شدم». فردی که به بررسی تطبیقی آثار دینی کودک فارسی و انگلیسی پرداخته است، عقیده دارد «داستان لینالونا به خاطر نوع مطرح کردن حجاب، خیلی متفاوت با کتابهای هم موضوع خود است. کتابی که مانند این برای بچهها به مسئله حجاب پرداخته باشد، در بین کتابهای کودک نداریم». یکی از ویژگیهای «هویت کودکوار» در آثار ژوبرت، رشد و تکامل پیوسته آن است. «مجموعه داستانهای شکر خدا» نسبت به اولین داستانهای مذهبی او مانند «درجستوجوی خدا» کلامی بسیار پختهتر و قویتر پیدا کرده است. «دارم یاد میگیرم و تجربه میکنم» یکی از عبارتهای تکراری کلام خانم ژوبرت در گفتوگوهای اوست که از هویت پرسشگر، علاقهمند به کسب تجربه و رو به کمال کودکوار او سرچشمه میگیرد. بیش از نیمی از آثار کلر ژوبرت داستانهای دینی هستند. در باقی آثار او نیز قطعاً به نکتهای اخلاقی و آموزنده اشاره شده است؛ چراکه این از اصول اعتقادی نویسنده است . با وجود این، اغلب خوانندگان هنگام خواندن آثار خانم ژوبرت، حتی آنها که نشانههای صریح دینی دارند با نگاهی دوباره به روی جلد، اطمینان مییابند که این داستان تألیف است نه ترجمه.
«ژوبرت» تجربههای زیستی خود را در آثارش بازنمایی میکند
آثار کلر ژوبرت بازنمایی از تجربههای زیستی خود اوست. در حقیقت، ژوبرت به گونهای خود را در آثارش تعریف میکند. در مصاحبههایش بارها روی این نکته تاکید داشته است که «دوست دارم مفاهیمی را که بر زندگی من تأثیرگذار بودهاند و با آنها شاد شدهام، انتقال دهم. من معتقدم اگر این مفاهیم درست انتقال پیدا کنند و عشق به خدا اگر درست در دل بچهها قرار بگیرد، شادی میآورد».
ژوبرت که زبان فارسی را با انگیزه مطالعه آثار اسلامشناسی مانند آثار شهید مطهری فراگرفته بود، اندیشههای دینی، جوهر اصلی نوشتههایش شد. امروز بزرگترین دغدغه او بخشیدن رنگ شادمانی و امید به زندگی کودکان با یاری گرفتن از آموزههای دین است. او میگوید «داستان خیلی وقتها، چه موقع خواندن، چه موقع نوشتن، به من کمک میکند تا به زندگی روزمره نگاه دقیقتر و عمیقتری داشته باشم و زندگی بدون مطالعه و داستان، خیلی کوچک و تنگ است. هر داستان یک پنجره است به سوی دنیای
دیگری».
شخصیتهای قصههای ژوبرت نیز مانند خود او، اغلب پرسشگر هستند و در تمام داستانها این خود شخصیتهای کودک هستند که جواب پرسشهایشان را با تجربه و به گونه کاملا حسی، دریافت میکنند و بزرگترها به نقل تجربههایشان در قالب نصیحت برای کودکان نمیپردازند.
